جدول جو
جدول جو

معنی حرف شهوت - جستجوی لغت در جدول جو

حرف شهوت
(حَ فِ شَهَْ وَ)
حرف میل. رجوع به حرف میل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ شِ نَ)
حالت آدم حرف شنو. رجوع به حرف شنو شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ مُ صَوْ وِ)
حرف صدادار. ویل. حرف مد. حرف لین. حرف علۀ ساکن که حرکت پیش از آن، هم جنس آن باشد. در برابر حرف صامت. (از کشاف اصطلاحات الفنون). حروف مصوته عبارتند از الف و واو و یاء که گاهی حرف و گاهی صدا یا صوت باشند، مثلاًالف در کلمه باد صدا یا صوت و در کلمه امروز حرف است و واو در کلمه زود صوت، و در کلمه میرود حرف است و یاء در کلمه دید صدا یا صوت، و در کلمه یک حرف است. این حروف را در زبانهای خارجی ویل می نامند
لغت نامه دهخدا
(گَشَهَْ وَ)
شهوت پرست. پرشهوت:
گفتن افسانه های مهرانگیز
که کند گرم شهوتان را تیز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(غَ دَ / دِ)
کسی که تحت تأثیر سخن قرار گیرد. دهن بین. در بزرگسالان صفت مذموم است و در کودکان صفت مدح است: بچۀ حرف شنو. سربراه
لغت نامه دهخدا
پرشهوت شهوت پرست: گفتن افسانه های مهر انگیز که کند گرم شهوتان را تیز... (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر شهوت
تصویر پر شهوت
ورنناک (ورن شهوت) که شهوت بسیار دارد پر شبق مقابل کم شهوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرف شنو
تصویر حرف شنو
((~. ش نُ))
معقول، سر به راه، نصیحت پذیر، مقابل حرف نشنو
فرهنگ فارسی معین
پندپذیری، نصیحت پذیری، پندنیوشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نصیحت پذیر، پندپذیر، حرف گوش کن، مطیع، فرمان بردار، پندنیوش
متضاد: حرف نشنو، نصیحت ناپذیر، خودسر
فرهنگ واژه مترادف متضاد